سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

برای آیناز عزیزم - اندر باب دانشگاه و اینا
نویسنده :  

 

کنار پنجره بودم و به بازگشت کلاغای سیاه به لونشون نگاه می کردم.     معلق و رها در فضا... در غروبی بارانی...

نمیدونم چرا و چطور به یادش افتادم. به یاد ماههای گذشته... به یاد اشکها، لبخندها و چشمهای شفافش... به یاد معصومیت نگاهش...

به یاد او...

تلفن که زنگ زد، او بود. این بار با لبخندی بر صدایش! با لحنی که خاص خودش بود. خوشحال بود. خوشحال از موفقیت... موفقیت یک ایرانی، یک دوست.حسودیم شد به دل پاکش و معصومیت روح بزرگش.

هیچکس نداند، من که میدانم که به تقدس گل رز ایمان دارد. من که میدانم شفافیت و برق نگاهش از پاکی اشکهای روان اوست...

من که میدانم که او عاشق دوست داشتن است....

من که میدانم...

 

هلو

 


- پنج شنبه 83/9/19 ساعت 6:3 عصر

فهرست
383217 :کل بازدیدها
864 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
لوگوی خودم
برای آیناز عزیزم - اندر باب دانشگاه و اینا
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1383
طراح قالب