سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]

ما و دانشگاه و اینا...! - اندر باب دانشگاه و اینا
نویسنده :  

ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز قشنگ پاییزی سر کلاس دانشگاه نشسته بودیم. مثلا کرکسیون (اصطلاح معمارا به معنی تبادل نظر با استاد) دسته جمعی بود. همه مشغول بودن.... که

 ــ « من چقدر دستشویی دارم! » یکی از بچه ها گفت.

ما جلوی استاد به روی خودمون نیاوردیم که دیدیم، نخیـــــــــــر! دوباره با عجز و ناتوانی، بلندتر گفت: « وای! من چقدر دستشویی دارم!!» ...... تا اینکه بالاخره یکی از بچه ها تکونش داد و گفت:« ضایــــــــــــــــع! تابلـــــــــــــــو! همه فهمیدن! »

با تعجب جواب داد: « وا، مگه چیه! خوب تو پلان ساختمونم خیلی دستشویی گذاشتم!!! »

و اینچنین بود که ما این اتفاق رو به فال نیک گرفته و تصمیم بر آن شد که ما دو تا سوتیها و شوتیها و وقایع دانشگاه رو در قالب یه وبلاگ بنویسیم!

و این یک آغاز بود....


 


- دوشنبه 83/9/16 ساعت 1:23 عصر

فهرست
341039 :کل بازدیدها
70 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
لوگوی خودم
ما و دانشگاه و اینا...! - اندر باب دانشگاه و اینا
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1383
طراح قالب