سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]

ما و دانشگاه و اینا...! - اندر باب دانشگاه و اینا
نویسنده :  

ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز قشنگ پاییزی سر کلاس دانشگاه نشسته بودیم. مثلا کرکسیون (اصطلاح معمارا به معنی تبادل نظر با استاد) دسته جمعی بود. همه مشغول بودن.... که

 ــ « من چقدر دستشویی دارم! » یکی از بچه ها گفت.

ما جلوی استاد به روی خودمون نیاوردیم که دیدیم، نخیـــــــــــر! دوباره با عجز و ناتوانی، بلندتر گفت: « وای! من چقدر دستشویی دارم!!» ...... تا اینکه بالاخره یکی از بچه ها تکونش داد و گفت:« ضایــــــــــــــــع! تابلـــــــــــــــو! همه فهمیدن! »

با تعجب جواب داد: « وا، مگه چیه! خوب تو پلان ساختمونم خیلی دستشویی گذاشتم!!! »

و اینچنین بود که ما این اتفاق رو به فال نیک گرفته و تصمیم بر آن شد که ما دو تا سوتیها و شوتیها و وقایع دانشگاه رو در قالب یه وبلاگ بنویسیم!

و این یک آغاز بود....


 


- دوشنبه 83/9/16 ساعت 1:23 عصر

فهرست
340568 :کل بازدیدها
425 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
لوگوی خودم
ما و دانشگاه و اینا...! - اندر باب دانشگاه و اینا
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1383
طراح قالب